مرد درحال تميز كردن اتومبيل تازه خود بود كه متوجه شد پسرش تكه 
سنگي برداشته و بر روی ماشين خط مي اندازد . مرد با عصبانيت 
دست كودك را گرفت و چندين مرتبه ضربات محكمي بر دستان كودك 

زد بدون اينكه متوجه آچاري كه در دستش بود شود در بيمارستان 

كودك به دليل شكستگي هاي فراوان انگشتان دست خود را از دست داد 
.وقتي كودك پدرخود را ديد با چشماني آكنده از درد از او پرسيد : پدر 

انگشتان من كي دوباره رشد مي كنند ؟ 
مرد بسيار عاجز و ناتوان شده بود و نمي توانست سخني بگويد ، 

به سمت ماشين خود بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن 

ماشين ... و ناگهان چشمش به خراشيدگي كه كودك ايجاد كرده بود 
خورد كه نوشته بود : 
\\\"دوستت دارم پدر\\\" 

نظرات شما عزیزان:

نرگس

ساعت14:22---19 مهر 1393

[وب سایت]

like
اگه با تبادل لینک موافقی بهم خبر بده
پاسخ:tnx.....are azizam link shodi

کیوان

ساعت18:49---10 مهر 1393

[وب سایت] - [ایمیل]

دوست دارم بابا......
ولی بچهه....
گگگگ
پاسخ::((((((((((((((((((((((((((

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: